اردیبهشت ماه 94 (روز پدر، مهمونی خونه خاله مرجان، اولین کلاس آموزش شنا)
سلام عشششششق مامان یکم از این روزات بگم که خیلی حساس شدی و منم رعایت حالتو می کنم دائما بهت یادآوری می کنم که چقدر دوست دارم بغغلت می کنم و بوست می کنم تو هم دائما میگی مامان دستتو بده بعد که میدم بوسش می کنی هنوزم همش دوست داری بغلت کنم و همش میگی مامان بغل منم دلم نمیاد دلتو بشکونم و نه بیارم حالا کی بزنه کمرم خدا عالمه البته سبکی خیلی و اصلا به سنت نمیخوری در حال حاضر 100 قدته و 13300 وزنت باور نمی کنی اگر بگم تو سن 3 و نیمه هنوز لباسی که روش زده 12-18 ماه بهت میخوره بس که بد غذایی و کم غذا میخوری منم خسته شدم اینقدر دنبالت دویدم واسه غذا خوردن خاطرات اردیبهشت تو یه پست جا نشد دو تاش کردم. اینجا حیاط خونه...
نویسنده :
مدیر
11:27